فراری کسی است از که دستِ نیروهای حکومتی در زندانها، بازداشت دولت، خشونتها و فشارها و یا افراد خصوصی که نسبت به او خشن اند، بگریزد. «شرم کنید از آنکه بگریزید [در میدان جنگ]، که گُریز برای ...
از ویکیگفتاورد محمد قائد ( ۱۹۵۰ ، شیراز ) روزنامهنگار، نویسنده، مترجم، ویراستار و اندیشور ایرانی است. هستهٔ نرم دین، حیرت انسان است در برابر معنی زندگی، و وحشت او از مرگ که غلافی سخت از طلا ...
مترادف طفره رفتن: طفره زدن، تعلل کردن، سردواندن، اهمال کاری کردن، در رفتن، سستی کردن. متضاد طفره رفتن: اقدام کردن، عمل کردن، دست یازیدن. معنی انگلیسی: defer, fence, fudge, hedge, parry, procrastinate, quibble, stall, …
در این ویکیپدیا پیوندهای زبانی در بالای صفحه و همتراز با عنوان مقاله قرار دارند. ... اگر چه به روایت دکتر امیراعلم، شاه و ولیعهد با طفره رفتنهای مکرر، از شرکت در مجلس که به منظور افتتاح ...
معنی به معنی الکی معطل کردن و یا خجالت کشیدن از گفتن یا انجام دادن کاری . در بعضی از حالت ها شخص به علت بی حوصلگی از انجام کار طفره می رود. مترادف طفره زدن، تعلل كردن، سردواندن، اهمال كاري كردن ...
در این مطلب سایت مشاوره روانشناسی ویکی روان، به بررسی مهم ترین علائم وسواس تقارن و راه های درمان آن می پردازیم. ... طفره رفتن، اجباری رایج در همه وسواس ها است. مردم از هر چیزی که باعث وسواس در ...
معنی واژهٔ طفره رفتن در فرهنگ فارسی معین به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب 0 یک واژه بنویسید جستوجو در همهٔ واژهنامهها
طفره زدن، تعلل کردن، سردواندن، اهمالکاری کردن، در رفتن، سستی کردن ≠ اقدام کردن، عمل کردن، دستیازیدن. 25 فرهنگ. همه. دقیق. آوا. مشابه. متن. آغاز. قافیه. همه. دیکشنری. مترادف. طیفی. آزاد + طفره رفتن
avoid (فعل) اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن. balk (فعل) طفره رفتن از، مانع شدن، امتناع ورزیدن، رد کردن، زیرش زدن، مانع رشدونموشدن.
* طفره رفتن: (مصدر لازم ) کوتاهی کردن، تٲخیر، تعلل کردن در کاری، سر دواندن. * طفره زدن: (مصدر لازم ) = * طفره رفتن دانشنامه اسلامی
معنی طفره رفتن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید
مترادف طفره رفتن: طفره زدن، تعلل کردن، سردواندن، اهمال کاری کردن، در رفتن، سستی کردن متضاد طفره رفتن : اقدام کردن، عمل کردن، دست یازیدن